طریقه بالیاژ : یک رشته [۴۵] بافته زنجیره ای دو دنده. الگو بردار سی و دو رشته، شصت مو در یک رشته و قرار دادن روی میز مانند الگو. از A شروع کنید، بگیرید شماره ۴ و از روی میز بلند کنید و دراز بکشید خارج از شماره ۱ در B، و بیاورید پشت شماره ۴ از B و بیرون دراز بکشید.
طریقه بالیاژ
طریقه بالیاژ : سپس آن را بیرون بیاورید و آن را از روی سیم روی بند بیاندازید، انتهای قیطان را به همین ترتیب بدوزید لیز نمی خورد و برای نگه داشتن انتها کمی شلاک قرار دهیدآی تیسریع. اگر می خواهید آن را الاستیک طریقه داشته باشید، از بند ناف الاستیک استفاده کنید. برای تغییر اندازه قیطان، تعداد موها را در یک رشته تغییر دهید.
لینک مفید : رنگ بالیاژ بنفش
بافته زنجیر گره. الگو برداشتن سی و دو رشته با پنجاه موها را در یک رشته قرار دهید و روی آنها قرار دهید الگوی میز مانند شروع در A، شماره ۴ را بردارید و از آن طرف بالا ببرید میز، و خارج از شماره ۱ دراز کشید B، سپس شماره مدل تیره ۴ را از B برگردانید و خارج از شماره ۱ در A دراز کشید.
طریقه بالیاژ : سپس شماره ۳ را در A بگیرید و بالا ببرید روی میز و خارج از Nos دراز کشید. ۱ در B، و شماره ۳ را از B و خارج از شماره ۱ در A دراز کشید. سپس شماره ۲ را در A و B تغییر دهید همان سپس شماره ۱ را بردارید و همان مدل مو را تغییر دهید. سپس به D بروید و مانند A تغییر دهید. سپس به B بروید و همان را تغییر دهید.
لینک مفید : بالیاژ با فویل
سپس به C بروید و همان را تغییر دهید و آماده شروع کار هستید دوباره در A، مانند ابتدا: تکرار کنید تا بافتن تمام شود. این را روی یک سیم کوچک ببافید، با یک سوراخ در یک انتهای آن مانند چشم یک سوزن، به طوری که یک طناب کوچک نمونه مو در محل سیم بکشید.
طریقه بالیاژ : وقتی آن را بافته کردید، وزنه های خود را بردارید، انتهای آن را سریع ببندید روی سیم و قیطان را با هم روی سیم فشار دهید. سپس بجوشانید آب حدود ده دقیقه؛ سپس آن را بیرون آورده و در فر قرار دهید تا زمانی که نمونه بالیاژ کاملاً خشک شود، بدون سوختن تحمل می کند.
لینک مفید : بالیاژ بیسکویتی
سپس بگیرید آن را بیرون بیاورید و از سیم جدا کنید و روی بند ناف بکشید و انتهای آن را بدوزید از قیطان تا روی بند ناف لیز نخورد و کمی شلاک بگذارید در پایان آن را سریع نگه دارید. اگر الاستیک می خواهید از کش استفاده کنید طناب. برای تغییر اندازه قیطان، تعداد موهای داخل آن را تغییر دهید.
مدل بالیاژ تیره
مدل بالیاژ تیره : تا زمانی که به جنگلی بسیار دور از شهر رسید و در آنجا اجازه داد اسب فوق العاده تا زمانی که باید دوباره او را بخواهد برود. او سپس تمام زیبایی خود را از بین برد لباس کهنهاش را پوشید و به این ترتیب با آن دوشیزه ادامه داد بارهای طلا[۱۸۷] حدود غروب به شهری غریب رسید.
لینک مفید : مدل لایت بالیاژ
تصمیم گرفت در آنجا بماند. بعد از او کمی استراحت کرده بود، مردم مسافرخانه به او گفتند که تمام روز شهر است بلمن اعلام کرده بود که هرکس اسب خوبی دارد فردا به مسابقه اسب دوانی برود. زیرا پادشاه قصر تنها دختر خود را به عنوان جایزه پیشکش کرده بود.
مدل بالیاژ تیره : صد وزن طلا و جواهرات؛ اما گودالی وجود دارد که باید از روی آن سرچشمه می گرفت سیصد و پنجاه گز عمق و صد و پنجاه گز عرض داشت. زمانی که او او این را شنید بسیار خوشحال شد، زیرا کاملاً مطمئن بود که باید در این مسابقه برنده شود همچنین. صبح روز بعد.
لینک مفید : بالیاژ تیره دخترانه
با کمک سنگ کوچک و موهای شگفت انگیز، او دوباره بود بهترین لباس ها را پوشید و بر اسب کرم رنگش سوار شد و همینطور گرفت جایگاه او در بین مسابقه دهندگان همه تعجب کردند که این شوالیه از کدام کشور آمده است و از ثروتمندان او خوشحال بودند.
مدل بالیاژ تیره : لباس؛ در مورد اسب، مردم هرگز از تحسین آن خسته نشدند. وقتی اسب های مسابقه برای شروع برنامه ریزی شده بودند که او عمداً عقب ماند. او به اندازه کافی این را می دانست این هیچ عواقبی برای او نداشت، زیرا در یک لحظه می توانست به همه آنها برسد و از آنها عبور کند.
لینک مفید : مدل موی بالیاژ خورشیدی
در نهایت او شروع کرد و در یک لحظه از ناوگان ترین اسب فاصله گرفت و به آن رسید خندق، و از روی آن می پرید که انگار چیزی نیست. سپس، بدون یک دقیقه منتظر ماندن، او دختر پادشاه و گنجینه های او را تصاحب کرد و مستقیم به آنجا رفت شهری که دختر پادشاه اول و بارهای طلای او را در آن جا گذاشته بود.
مدل بالیاژ مو
مدل بالیاژ مو : او این کار را انجام داد به خواسته او عمل نمی کند وقتی متوجه شد که نمی تواند به خود کمک کند، درازا به او گفت: «بگیر مقداری خاکستر از آن تپه زیر درخت، و آنها را روی خود و شرکتتان بیندازید، و در حالی که این کار را می کنی، بگو: «برخیز، خاک و خاکستر، تو هم باشی!» عجب عجایب!
لینک مفید : بالیاژ مو بنفش
لحظه ای که او همانطور که او به او گفت عمل کرد، انبوهی از مردان برخاستند – بیشتر بیش از ده هزار نفر از آنها با دیدن چنین انبوهی از مردم که از زیر می آیند درخت، او تقریباً با حیرت زده شده بود. اما برایشان توضیح داد به طور خلاصه چه اتفاقی افتاده بود بیشتر آنها از صمیم قلب از او تشکر کردند.
مدل بالیاژ مو : با این حال، برخی از آنها او را باور نکرد و با عصبانیت گفت: «ترجیح میدهیم که شما بیدار نشده باشید ما.» سپس در انبوه جمعیت رفتند. بعضی ها یک راه را در پیش گرفتند، بعضی دیگر، تا اینکه شدند همه پراکنده شدند فقط دو برادرش پشت سر ماندند. اگرچه آنها نیز برای مدتی باورم نمی شد که برادرشان باشد.
لینک مفید : بالیاژ روی موی تیره
با این حال، هنگامی که آنها دیدند که حیوانات خود را او را شناختند، به یاد آوردند که هیچ کس جز خودشان چنین چیز عجیبی نداشته است شرکت جانوران برادران با شناختن یکدیگر، در میان یکدیگر افتادند بازوها را در آغوش گرفت و با محبت در آغوش گرفت.
مدل بالیاژ مو : سپس دوکاتی را که پیرزن بود تقسیم کردند داده بود به بزرگتر، حیوانات خود را با خود بارگیری کرد[۱۸۴]گنجینهها، و بلافاصله به سمت مکانی که در آن متولد شدند و در کجا رفتند پدر و مادرشان فوت کرده بودند در مورد پیرزن، وقتی آخرین مرد از خاکستر زیر درخت بلوط برخاست، او خودش زیر آن به خاکستر تبدیل شد.
لینک مفید : بالیاژ موی تیره
سه برادر برای خود سه قصر زیبا ساختند و در برخی از آنها زندگی کردند زمان مجرد با این حال، در نهایت، آنها شروع به فکر کردن کردند که سرنوشت همه آنها چه خواهد شد اموال پس از مرگشان، و به یکدیگر گفتند که حیف است برایشان بدون وارث مردن پس تصمیم گرفتند که ازدواج کنند تا ثروتشان به حال خود رها شود.
مدل بالیاژ مو : پسران و دخترانشان برادر بزرگتر گفت: «بگذار بروم و بهترین همسری را که می توانم برای هر سه نفر پیدا کنم ما در ضمن شما دو نفر اینجا خواهید ماند و از اموال ما مراقبت کنید.» دیگران با خوشحالی با این کار موافقت کرد، زیرا برادر بزرگتر شواهد کافی مبنی بر حضور او ارائه کرده بود.
نمونه رنگ بالیاژ
نمونه رنگ بالیاژ : یک کوه و تمام شب را در آنجا نزد یک گوشه نشین ماند و از او پرسید که آیا چیزی می داند؟ حدود نه هلوی طلایی زاهد گفت: «آه، پسرم، تو خوش شانسی. خداوند رهبری کرده است تو در راه درست از این مکان فقط نیم روز پیاده روی است. اما شما باید مستقیم بروید.
لینک مفید : رنگ بالیاژ برای پوست سبزه
سپس به دروازه بزرگی خواهید رسید که باید از آن عبور کنید. و پس از آن، شما باید همیشه به دست راست بمانید، و به این ترتیب به دامادها خواهید رسید. شهر، و در آنجا قصر خود را پیدا کنید.» پس صبح روز بعد پسر پادشاه برخاست و آماده شد رفتن.
نمونه رنگ بالیاژ : از زاهد تشکر کرد و همانطور که به او گفته بود رفت. بعد از مدتی به خود آمد دروازه بزرگ، و پس از عبور از آن، به سمت راست چرخید، به طوری که در اواسط روز او شهر را دید و دید که چقدر سفید می درخشد، بسیار خوشحال شد. وقتی وارد شد را[۱۵]شهری که او قصری را پیدا کرد.
لینک مفید : رنگ مو بالیاژ نقره ای
که در آن نه هلوی طلایی زندگی می کردند. اما او در دروازه بود نگهبان متوقف شد و خواست که او کیست و از کجا آمده است. بعد از اینکه جواب داد این سؤالات، نگهبانان رفتند تا او را به ملکه اعلام کنند. وقتی ملکه شنید او که بود، با دویدن به سمت دروازه آمد و دست او را گرفت تا او را هدایت کند.
نمونه رنگ بالیاژ : داخل قصر او دوشیزه ای جوان و زیبا بود و از این رو شادی بزرگی برپا بود زمانی که پس از چند روز با او ازدواج کرد و نزد او ماند. یک روز، مدتی پس از ازدواجشان، ملکه برای پیاده روی بیرون رفت و پادشاه پسر در قصر ماند. اما قبل از بیرون رفتن، ملکه کلیدها را به او داد.
نمونه بالیاژ مو
با این حال او آن را گرفت و اعلام کرد قصد او از آزمایش آن سپس آن را به انتهای چوب خود می بندد و پرتاب می کند آن را در هوا در بالای ابرها قرار داد، او ثابت ایستاد و اجازه داد روی او بیفتد شانه قبل از اینکه گرز تکه تکه شده بود به او برخورد نکرده بود که روی فورج افتاد و منهدم شد.
نمونه بالیاژ مو : پسر خرس عصای خود را برداشت و سرزنش کرد آهنگر به خاطر بی صداقتی اش و او را درجا کشت. پسر خرس پس از جمع آوری تمام آهن به آهنگری دیگر رفت و اسمیتی را که در آنجا پیدا کرد خواست تا از او گرز بسازد و به او گفت: «لطفا بازی کن هیچ حقه ای روی من نیست.
لینک مفید : رنگ مو بالیاژ استخوانی
من این قطعات آهن را برای شما می آورم تا در ساختن گرز از آن استفاده کنید. مواظب باش که سعی نکن مرا فریب دهند همانطور که قبلاً فریب خوردم!» به عنوان آهنگر آنچه را شنیده بود[۴]برای دیگری اتفاق افتاد، او کارگرانش را جمع کرد.
نمونه بالیاژ مو : تمام آهن را روی او انداخت آتش، و کل را به هم جوش داد و یک گرز بزرگ از طرز کار عالی ساخت. “آهن را در بسته ای بست و آن را در انتهای عصا آویزان کرد.” “آهن را در بسته ای بست و آن را در انتهای عصا آویزان کرد.” وقتی آن را روی چماقش بستند، پسر خرس برای اثبات آن، آن را پرتاب کرد.
لینک مفید : بالیاژ موی قهوه ای تیره
بالا، و آن را در پشت خود گرفت. این بار گرز شکسته نشد، بلکه برگشت. سپس پسر خرس برخاست و گفت: “این کار به خوبی انجام شده است!” و گذاشتن آن شانه اش، رفت. کمی جلوتر به مزرعه ای رسید که در آن مردی بود با دو گاو شخم می زد و نزد او رفت و چیزی برای خوردن خواست.