دعا برای شنوی

۲ بازديد
در روز بیستم یک افسر ستادی سوار بر گروهی از ما شد و گفت: دشمن در حال پیشروی دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم. از کنار موقعیت سنت کریستووال بالا رفتم و آنها را از دور در دشت وسیع توصیف کردم. سپس لشکر به داخل سقوط کرد و به آنها دستور داده شد تا ارتفاعات را تاج گذاری کنند، که آنها انجام دادند. و در همان زمان چند هنگ اسپانیایی با دو قطعه توپ به عقب ما آمدند: قاطرها ناآرام شدند. برخی به یک سمت رفتند، و برخی دیگر – از هر طرف غیر از حق: در بند خود گرفتار شدند. عده‌ای لگد می‌زدند، و برخی دیگر از ذرت‌های بریده نشده تغذیه می‌کردند، و سرانجام، در جریان این شورش قاطرها، اسلحه‌ای ناراحت شد و با غلتیدن از روی ساحل به سمت جاده، حیثیت راهپیمایی اسپانیایی را کاملاً مخدوش کرد.

بخش‌های مختلف ارتش اکنون در بسیاری از نقاط از ارتفاعات سنت دعا شدن کریستووال بالا می‌رفتند. ارتش فرانسه به پیشروی ادامه داد و اندکی بعد به ترتیب نبرد از جاده های مختلف خارج شد. دید مانعی نداشت. کشور هموار بود و تا جایی که چشم می توانست با یک ورقه ذرت پوشیده شده بود. برای کسانی که به تحولات نظامی علاقه دارند، صحنه جسورانه بود. به کسانی که عادات آرام‌تری داشتند، زمان داده شد تا برای سلامتی روح خود دعا کنند،۱۶۴ و در صورت تمایل به خیریه برای بقیه ارتش. در ابتدا لشکر ما در سمت چپ خط مقدم مستقر شد. سپس دوباره حرکت کرد و در مرکز خط دوم پست شد.

تمام ارتش در دو خط مستقر شدند تا با دشمن مقابله کنند، سواره نظام در سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، و همچنین تعدادی در سمت چپ جدا شده بودند تا دشت بین ما و دعای شنوی سالامانکا را بگردند، جایی که بخشی از لشکر ششم باقی مانده بود تا قلعه های آن مکان را بپوشاند. کل ارتش حاضر شامل هفت لشکر بود، علاوه بر سواره نظام، توپخانه، اسپانیایی های فوق الذکر و تعدادی پیاده نظام پرتغالی. در ساعت پنج بعد از ظهر سواره نظام فرانسوی به دره سمت چپ موقعیت ما نزدیک شد، جایی که اژدهای سبک ما شروع به درگیری با آنها کردند و تمایلی به تسلیم نشان دادند. وقتی اختلاف به پایان رسید، دشمن شش اسلحه آورد و روی اسکادران های ذخیره ما باز شد. در نزدیکی غروب، فرانسوی ها به بخشی از لشکر هفتم حمله کردند و روستایی را در پایگاه و سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم موقعیت ما اشغال کردند.

پس از چند کار تیز توسط دشمن حمل شد. سپس یک گلوله توپ سریع در سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم ما بین دو ارتش رخ داد. شب به تیراندازی پایان داد. تمام ارتش روی آنها خوابیدند۱۶۵ اسلحه ها را به ترتیب نبرد، و پس از تاریک شدن هوا، پیکت ها در پای موقعیت ما قرار گرفتند. یک ساعت قبل از طلوع صبح، نیروها به آغوش خود حرف ایستادند و کاملاً انتظار داشتند که به آنها حمله شود. سایه های تیره پراکنده شدند. خورشید طلوع کرد؛ هر دو ارتش با وجود نزدیکی، آرام هستند. دشمن کاملاً در دید بود، بدون بوته، یا هیچ مانعی برای جلوگیری از نزدیکی. حق آنها در دسته ای از لشکرها به عقب پرتاب شد.

گمان می‌کنم ژنرال ما آرزو می‌کرد که آنها کمی نزدیک‌تر شوند، اما دوک راگوزا اکنون محتاط بود، زیرا ارتش او از نظر تعداد پایین‌تر بود. موقعیت ما با ذرت نتراشیده پوشیده شده بود که سواره نظام برای علوفه و پیاده نظام برای تخت خدمت می کرد. ارتش های متخاصم ویرانی بزرگی به بار آوردند و گندم های رسیده را کیلومترها در اطراف زیر پا گذاشتند. رودخانه تورمز حدود دو مایل در عقب ما با دو فورد جریان داشت. لشکر ما اکنون از خط خارج شده بود و به عنوان یک ستون ذخیره در عقب و مرکز ارتش قرار گرفته بود: از فودها طلسم فرزند در عقب ما محافظت می کرد و ممکن بود به عنوان یک توده متحرک یا برای مقاومت در برابر سواره نظام یا کمک در صورت لزوم دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمفاده شود.

ارل ولینگتون از صبح تا شب ثابت بود و معمولاً به تنهایی و با پای پیاده، در قله تپه و در مرکز موقعیت، دشمن را تماشا می کرد. کارکنانش یکی یکی به او نزدیک می شدند تا دستور دریافت کنند.۱۶۶ شب، ارل روی زمین خوابید، در حالی که در شنل خود پیچیده بود. نیروها به دلیل کمبود آب بسیار ناراحت بودند، زیرا رودخانه در فاصله ای قرار داشت و فقط چند نفر می توانستند در امان باشند، زیرا نمی توان فهمید که در چه لحظه ای دشمن ممکن دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم حمله نکند. شنوی چند خانم اسپانیایی از سالامانکا آمدند و از خطوط ما عبور کردند. در شب سوم فرانسوی ها بازنشسته شدند.

لشکر ما زمین را به سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم گرفت و بر روی تپه لخت و مخروطی شکل مستقر شد. لازم به نظر می رسید که قبل از هر حرکت رو به جلوی، قلعه ها و فرماندهی پل در سالامانکا ایمن شوند. دوک راگوزا ظاهراً آرزو داشت زمان به دست آورد و در مجاورت قلعه ها را یاری کند و همچنین شجاعت را به پادگان های کوچک القا کند تا زمانی که نیروهای کمکی او برسند. ارل ولینگتون تمام روز روی تپه کابرریزوس ماند.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.